بسم الله الرحمن الرحیم
وهابیت یکی از صدها فرقه دست ساز توسط استعمار یهودی صهیونیستی است تا زمینه ای باشد برای کشتار مسلمانان به دست مسلمانان و هر انسانی که اندکی از قدرت عقلانیت برخوردار باشد می داند که پیروز این جریان کسی جز یهودیت تحریف شده و صهیونیزم جهانی نیست، در این جستار قصد دارم برخی از فتاوای عجیب این نحله ضاله را برای شما عزیزان تبیین نمایم و قضاوت را نیز به خود شما محول مینمایم:
1. مرد بزرگسال با خوردن شير مَحرَم مى شود!!!
مى دانيم كه در قوانين حقوقى اسلام راههايى براى پيوند محرميّت بين زن ومرد وجود دارد كه از آن جمله شير دادن زن به فرزند غير خودش با شرايط خاصّ آن است، كه در كتب فقهى مطالب فراوانى در باره آن آمده است.
امّا توجّه به يك نكته در اين موضوع حائز اهمّيّت است و آن شير خواره بودن طفل است، يعنى بايد نوزادى باشد كه شير غذاى اصلى وى باشد و به دفعات هم انجام شود (با شرايط و اوصافى كه در كتب فقهى فريقين بيان شده است).
بنا بر اين کیست که نداند اگر شير خوردن در دوران طفوليّت نباشد وسيله محرميّت نخواهد شد.
امّا با داستانى كه در اينجا مى خوانيد و صد در صد مخالف و متضادّ با مبانى فقهى دو گروه از مسلمانان يعنى تشيّع و تسنّن است چه بايد كرد؟
پس از نزول آيه چهارم و پنجم سوره أحزاب كه در آن خداوند پسر خوانده را همانند فرزند واقعى ندانسته و فرمان مى دهد كه آنان را فرزندان پدران خودشان بدانيد و بايد حريم شرعى را رعايت كنيد، مسلم و أبو داود ونسائى و ابن ماجه ودارمى وبيهقى ومالك وأحمد و طبرانى وديگران از عائشه نقل كرده اند كه گفت: زنى بنام سهله دختر سهل خدمت پيامبر(ص) آمد وگفت: اى رسول خدا(ص) سالم فرزند خوانده أبو حذيفه است كه در خانه ما است، و من با سر برهنه و بدون پوشش در برابرش ظاهر مى شوم، احساس مى كنم ابو حذيفه اينگونه دوست ندارد و ناراحت مى شود، چكار كنم؟
رسول خدا(ص) فرمود: ازپستانت به او شير بده تا مشكل حل شود، عرض كرد: او مردى بزرگ وداراى ريش ومحاسن است چگونه او را شير دهم؟ پيامبر لبخندى زد وفرمود: مى دانم او خرد سال نيست بلكه مردى بزرگ و داراى ريش و محاسن است، او را شير بده با تو محرم شود و آنچه در ذهن أبو حذيفه است پاك مى شود.
سهله از خدمت پيامبر رفت و باز هم خدمت آن حضرت آمد وگفت: او را شير دادم و خيال أبو خذيفه را راحت كردم.
نکته: (حضرت رسول فرمودند: گر حدیثی از من برایتان آوردند و خلاف قرآن بود آن را به دیوار بزنید).
ابن حزم و داود ظاهرى تحت عنوان «مذهب عائشه» مى گويند: اگر مردى بزرگسال از پستان زنى شير بنوشد حكم طفلى راخواهد داشت كه از پستانش شير نوشيده است.
بنا بر اين همانگونه كه آن طفل محرم آن زن است مرد بزرگسال هم محرم مى شود.
تأييد شافعى وفتواى او:
شافعى نيز اين حديث را پذيرفته است زيرا وى پس از نقل آن و طرح سؤالاتى پيرامون آن مى گويد: بنا بر نقل أمّ السلمه اين فرمايش رسول خدا(ص) مخصوص همان يك نفر يعنى سالم مولى أبو حذيفه خواهد بود، چون شير دادنى كه موجب محرميّت مى شود در باره طفل شير خواره است كه لاأقل بايد پنج نوبت و بدون فاصله از پستان زنى شير بنوشد و افراد بزرگتر از اين قاعده خارج هستند.كتاب الأمّ: 5/30.
همانطور که می بینید پذیرش چنین مطلبی برای شافعی ثقیل است و از طرفی دیگر باید حدیث را بپذیرد فلذا چاره ای جز این نمی ماند که بگوید این حکم خاص ان شخص بوده است.
نقد اين حديث وفتواهاى پس از آن :
از مطالب گذشته دو مطلب وسخن متضاد استفاده مى شود:
1 ـ شرط محرم شدن، شير نوشيدن طفل از زنى غير از مادر خودش است كه لااقل بايد پنج نوبت پشت سر هم و بدون فاصله و خوردن شير يا چيز ديگرى در بين دفعات شير خوارى باشد.
2 ـ مرد بزرگسال نيز باشير خوردن محرم مى شود.
آيا عقل و عرف مى تواند سخن دوّم را به عنوان دستور وحكم شرع تلقّى نموده و به آن عمل نمايد؟
آيا وجود اينگونه روايات و داستانهاموجب سر در گمى دوستان و طعنه زدن بيگانگان نمى شود؟
2. داشتن نُه همسر:
ازدواج و پيوند زناشويى در بين تمام اقوام و ملل دنيا تابع قوانين وشرايط خاصّى است كه بر اساس آن زندگى اجتماعى شكل مى گيرد.اسلام در موضوع ازدواج قوانين مخصوص به خودش را دارد كه مسلمانان با پيروى از آن قوانين نظام زندگى خويش را شكل مى دهند.
يكى از آن قوانين محدوديّت مردان در داشتن تعداد همسر است كه بيش از چهار همسر را جايز نمى داند.
فخر الدين زيلعى حنفى فتوايى را با استفاده و استناد به آيه اى از قرآن كريم از قاسم بن إبراهيم نقل مى كند كه بر اساس آن هر مردى مى تواند تعداد نهُ همسر در آن واحد داشته باشد.
وى مى گويد: خداوند ازدواج با دو زن را با اين جمله ( مثنى ) جايز دانسته است، و درادامه اين جمله را ( ثلاث ورباع ) با واو عطف كه به معناى جمع است ذكر فرموده است، پس در اين صورت مجموع زنانى كه براى انسان جايز است نُه زن مى شود.یعنی حاصل جمع 2+3+4 که می شود 9.
سپس مى گويد: نخعى و ابن أبي ليلى نيز چنين فتوايى را صادر كرده اند.
از اين مهمتر سخن كسانى است كه حدّ و مرزى در تعداد همسران نمى شناسند، مانند شوكانى به نقل از ظاهريّة، وابن صباغ وعمرانى و قاسميّه از فرق زيديّه ونظام الدين أعرج، او در تفسير آيه: (فانكحوا ما طاب لكم من النساء) مى گويد: گروهى از اين آيه اينگونه استفاده كرده اند كه در تعداد همسر هيچ محدوديّتى وجود ندارد زيرا آيه اطلاق دارد و خداوند عدد خاصّى را بيان نفرموده است.
نکته عجیب اینجاست ابن حزم در سخنى افتراء آميز شيعه را متّهم مى كند كه آنان داشتن نُه همسر را در آن واحد جايز مى دانند، ولى منبع و مرجع اين سخن را ذكر نكرده است.
آشنايان به فقه اهل بيت(ع) مى دانند كه چنين نسبت ناروائى نه در كتب فقهى شيعه ديده شده و نه فقيهى چنين فتوايى صادر كرده است، بلكه حرمت بيش از چهار همسر در آن واحد از مسلّمات فقه شيعه است.
در كتاب جواهر الكلام كه در موضوع فقه شيعه مفصّل ترين كتاب در بين ديگر كتب فقهى است آمده است: حرام بودن بيش از چهار همسر در زمان واحد از مسائل اجماعى شيعه و از ضروريّات دين است.
3. بيست سال دوران باردارى:
أبو حنيفه گفته است: اگر مردى بيست سال دور از همسرش زندگى كند و در اين مدّت رابطه اى با وى نداشته باشد و افرادى هم شهادت دهند كه در مدّت بيست سال از جمع آنان جدا نشده، سپس همسرش باردار شود فرزند در رحم متعلّق به همان مرد است.
همچنين اگر پس از بازگشت از سفر بچّه اى يكساله يا بيشتر در آغوش همسرش ديد، آن بچّه فرزند خود او خواهد بود.
4. چهار سال مدّت باردارى:
أحمد حنبل معتقد است كه دوران بار دارى بيش از چهار سال نيست، پس اگر مردى همسرش را طلاق دهد يا به ميرد و آن زن با شخص ديگرى ازدواج نكند وپس از گذشتن چهار سال از وفات شوهر و يا طلاق، فرزندى به دنيا آورد، آن بچّه متعلّق به همان پدر خواهد بود و عدّه طلاق هم تمام مى شود.
آيا عقل انسان چنين سخنى را مى تواند بپذيرد؟ كدام زنى در دنيا تاكنون بيش از نُه ماه رحمش را گهواره طفلش قرار داده است، آيا با اين فتواها راه زناكارى و روابط نامشروع را هموار نمى كنند؟
هنگامی که عقلانیت از دینی گرفته شود جای چنین فتاوایی باز می شود ، خوانندگان عزیز مستحضر هستند که وهابی ها سلفی اند و عملا جایی برای عقلانیت قائل نیستند.
5. از آن طرف کره زمین باردار شوید:!!!
اگر مردى دخترش را كه در شرق جهان با وى زندگى مى كند به همسرى پسرى در آورد كه او در غرب جهان با پدرش زندگى مى كند و هيچگاه آن دو يكديگر را نبينند و از محل زندگى بيرون نروند، سپس شش ماه از ازدواج آنان بگذرد و آن دختر صاحب فرزند شود پدر او همان كسى خواهد بود كه در غرب دنيا زندگى مى كند، اگر چه هيچگاه همسرش را ملاقات نكرده و حتّى نديده باشد.
و همچنين اگر كسى را از لحظه عقد ازدواج به مدّت پنج سال زير نظر نگهبانان زندانى كنند، سپس آزاد شود و به منزلش برود و تعدادى فرزند در كنار همسرش ببيند همه آنان فرزندان وى خواهند بود اگر چه فرصت يك لحظه ديدار و ملاقات با همسرش را پس از عقد نداشته است.
سپس همين نويسنده مى گويد: اين امر امكانش دور از واقعيّت نيست، زيرا ممكن است بر اثر كرامت يكى از اولياء با آنكه مسافت بين زن و شوهر زياد است آن دو به ديدار يكديگر رسيده باشند و از اين راه فرزندى به وجود آمده باشد.
عزیزان این به این معنا ست که فردی می تواند از فاصله ۲۳۱۲۵ کیلومتری(نصف طول خط استوا46250) باردار شود!
6. ترويج زنا با فتواهايى غير شرعى :
پیشاپیش از تمامی عزیزان به سبب مطالبی که خواهند خواند پوزش می طلبم:
اگر مردى آلتش را در پارچه اى به پيچد سپس با زنى نزديكى كند ومنى اش را داخل رحم نريزد، نه غسل بر او واجب مى شود و نه حدّ زنا، و ضررى به عباداتش هم نمى زند.
اين سخن از شخصى است بنام عبد القاهر تميمى كه سُبكى نويسنده كتاب طبقات الشافعيّة او را پيشوايى بزرگ وجليل القدر و دانشمندى كه آوازه علمى اش گيتى را فرا گرفته و علوم ودانشش به خراسان حمل مى شد معرّفى كرده است.
ابن نُجيم حنفى با يك درجه تخفيف همين فتوا را بگونه اى ديگر صادر كرده ومى گويد: اگر مردى آلتش را در پارچه اى بپيچد و با زنى نزديكى كند پس اگر احساس لذّت كند و حرارت و گرماى درون را لمس كرد حجّ او باطل مى شود، وگر نه ضررى نخواهد داشت.
أبو حنيفه نيز گفته است: اگر مردى در برابر قرار داد ده درهم با مادرش ازدواج و نزديكى نمايد زناكار نخواهد بود و حدّ زناكار هم بر وى جارى نمى شود، و اگر مردى آلتش را در پارچه اى به پيچد و با زنى همبستر شود زناكار نيست و حدّ بر او جارى نمى شود.
توضيحى بر اين مزخرفات:
1 ـ ازدواج با محارم از قبيل مادر و خواهر و غير آن دو از محرّمات قطعى فقه اسلام است و به هیچ وجه نمی توان بر ان جواز داد.
2 ـ زناشوئى و نزديكى به هر شكلى و با هر زنى بدون شرايط شرعى آن از قبيل عقد از دواج و غير آن زنا محسوب مى شود.
3 ـ استفاده از پارچه براى پوشيدن آلت، مجوّزى براى نزديكى نمى شود.
4 ـ نريختن آب منى در رحم زن نيز نمى تواند ملاك حليّت زناشوئى باشد.
5 اين سخنان و فتواها حريم قانون خدا را مى شكند و فحشا و گناه را در بين جامعه اسلامى گسترش مى دهد.
حالا با تمام وجود مظلومیت مولایم علی (ع) را درک می کنم ،عجب ننگی بر پیشانی اسلام است که علی و فرزندانش از نقل احادیث و معالم دین منع شود و در طرفی دیگر امت رسول الله (ص) با چنین اباطیلی گمراه شوند.
ادامه دارد...
پینوشت :
به امید ظهور مولی وسرورمان حضرت حجت که صد البته نزدیک است.
فتوای اول :
أخرج مسلم في صحيحه - واللفظ له - ، وأبو داود والنسائي وابن ماجة والدارمي والبيهقي في سننهم ، ومالك في الموطأ ، وأحمد في المسند والطبراني في الكبير وغيرهم ، عن عائشة ، قالت : جاءت سهلة بنت سهيل إلى النبي صلى الله عليه وسلم فقالت : يا رسول الله ، إني أرى في وجه أبي حذيفة من دخول سالم ( وهو حليفه ). فقال النبي صلى الله عليه وسلم : أرضعيه. فقالت : وكيف أرضعه وهو رجل كبير ؟ ! فتبسم رسول الله صلى الله عليه وسلم وقال : قد علمت أنه رجل كبير. صحيح مسلم 2 / 1076 الرضاع ، ب 7 ح 1453 ( ستة أحاديث)، سنن أبي داود 2 / 223 ح 2061، صححه الألباني في صحيح سنن أبي داود 2 / 388 ح 1815، سنن النسائي 6 / 413 - 415 ح 3319 - 3325، صححه الألباني في صحيح سنن النسائي 2 / 698 ح 3112 - 3118، سنن ابن ماجة 1 / 625 ح 1943، صححه الألباني في صحيح سنن ابن ماجة 1 / 328 ح 1579، سنن الدارمي 2 / 158، الموطأ ، ص 323 ح 1284، مسند أحمد بن حنبل 6 / 201 ، 255 ، 271، السنن الكبرى 7 / 459 ، 460، المعجم الكبير للطبراني 24 / 289 - 292 ح 737 - 742 .
فتوای دوم:
هذا ابن حزم الظاهري يقول: «ومن الإماميّة من يجيز نكاح تسع نسوة» الفصل في الاهواء 4/182.فإذا يقرأ الطالب هذا عن ابن حزم ثمّ يرجع إلى كتبهم الفقهيّة فيجد إجماع الإماميّة قاطبة نصّاً وفتوى على حرمة تزويج فوق الأربعة، وأنّ ذلك الحكم من ضروريّات مذهبهم و(في جواهر الكلام (أبسط كتاب فقهيّ عند الشيعة): إذا استكمل الحرّ أربعاً بالعقد الدائم حرم عليه مع وجود الأربع عنده نكاح ما زاد دواماً إجماعاً من المسلمين بل ضرورة من الدين. وما عن طائفه من الزيديّة من جواز نكاح تسع لم يثبت ، بل المحكيّ عن مشائخهم البراءة من ذلك. (جواهر الكلام: 30/2).، فيقرأ الفاتحة على ورع ابن حزم. بل الأمر بالعكس من ذلك، فقد ذهب جماعة من أئمّة أهل السنة إلى جواز التزوّج بالتسع ، مستدلّين بالآية الكريمة ، فقد قال فخر الدين الزيلعي الحنفي ما نصّه: «وقال القاسم بن إبراهيم: يجوز التزوّج بالتسع، لأنّ اللّه تعالى أباح نكاح ثنتين بقوله ( مثنى ) ثم عطف عليه ( ثلاث ورباع ) بالواو وهي للجمع ، فيكون المجموع تسعا ، ومثله عن النخعي وابن أبي ليلى». تبيين الحقائق: 2/112.
وقال العيني: «وقال القاسم بن إبراهيم : يجوز التزوج بالتسع ، ومثله عن النخعي وابن أبي ليلى ، لأن الواو للجمع». رمز الحقائق: 1/143، فليراجع: نفحات الأزهار: 4/248.
فقد ذهب جماعة من أئمّة أهل السنة إلى جواز التزوّج بالتسع ، مستدلّين بالآية الكريمة ، فقد قال فخر الدين الزيلعي الحنفي ما نصّه: «وقال القاسم بن إبراهيم: يجوز التزوّج بالتسع، لأنّ اللّه تعالى أباح نكاح ثنتين بقوله ( مثنى ) ثم عطف عليه ( ثلاث ورباع ) بالواو وهي للجمع ، فيكون المجموع تسعا ، ومثله عن النخعي وابن أبي ليلى». تبيين الحقائق: 2/112.
وقال العيني: «وقال القاسم بن إبراهيم : يجوز التزوج بالتسع ، ومثله عن النخعي وابن أبي ليلى ، لأن الواو للجمع». رمز الحقائق: 1/143، فليراجع: نفحات الأزهار: 4/248.
ومنهم من قال بجواز التزوّج بأيّ عدد شاء بل ذهب جماعة منهم إلى جواز التزوّج بأيّ عدد أريد، فقد قال نظام الدين الأعرج المفسّر النيسابوري بتفسير الآية المذكورة: «ذهب جماعة إلى أنّه يجوز التزوّج بأيّ عدد أريد ، لأنّ قوله (فانكحوا ما طاب لكم من النساء) إطلاق في جميع الأعداد». غرائب القرآن: 4/172 النخعي هو : إبراهيم بن يزيد . فقيه أهل الكوفة ، قال النووي : أجمعوا على توثيقه وجلالته وبراعته في الفقه . توفي سنة 96 . و . ( ابن أبي ليلى ) هو : عبد الرحمن بن أبي ليلى . من كبار التابعين . قال النووي : اتفقوا على توثيقه وجلالته . توفي سنة 83.
ابن الصباغ هو : أبو نصر عبد السيد بن محمد البغدادي فقيه العراق . قال ابن قاضي شهبة : كان ورعا نزها ثبتا صالحا زاهدا أصوليا محققا . توفي سنة 407.
العمراني هو : أبو الخير يحيى بن أبي الخير ، كان شيخ الشافعية ببلاد اليمن قال ابن قاضي شهبة : وكان إماما زاهدا ورعا . . توفي 558).
قال الشوكاني: «وذهبت الظاهرية إلى أنّه يحل للرجل أن يتزوّج تسعاً ، و...» وحكي ذلك عن ابن الصباغ والعمراني وبعض الشيعة ، وحكي أيضا عن القاسم بن إبراهيم. نيل الأوطار: 6/289.
وجوب الاقتصار على الأربع في النكاح الدائم وحرمة الزيادة عليها مجمع عليه بين علماء الاسلام الا ما ينقل عن القاسميّة إحدى فرق الزيديّة من جواز التسع لمكان الواو.
وفي كتاب تذكرة الفقهاء: «وحكي عن القاسم بن ابراهيم انه اجاز العقد على التسع واليه ذهب القاسمية من الزيديّة». حقائق التأويل للشريف الرضي: 309.
وفى فقه القرآن: فلا يقال إنّ هذا يؤدّي إلى جواز نكاح تسع كما توهّمه بعض الزيدية. فقه القرآن للقطب الراوندي: 2/99.
فتوای سوم:
قال أبو حنيفة :لو أن رجلا غاب عن امرأته عشرين سنة وبها حبل فإن الحبل منه وإن كان في جيش معروف ويشهد أصحابه أنه لم يزل في عسكرهم ، وكذلك لو قدم ومعه ابن سنة وأكثر أن الولد ولده ، وزعم أن من أتى امرأة أو غلاما " بين أفخاذهما فلا حد عليه "فيظن بل يقطع أن هنا في المتن سقطا " ونقصا ".الايضاح - الفضل بن شاذان الأزدي ص 92.
فتوای چهارم:
ذهب الإمام أحمد إلى أن أقصى مدة الحمل أربع سنين ، فلو طلق الرجل امرأته أو مات عنها ، فلم تنكح زوجا آخر ، ثم جاءت بولد بعد أربع سنين من الوفاة أو الطلاق ، لحقه الولد ، وانقضت العدة به. المغني لابن قدامة 9 / 117 .
فتوای پنجم :
(الفقه الإسلامي للزحيلي 7 / 683 وفيه : فلو تزوج مشرقي مغربية ولم يلتقيا في الظاهر مدة سنة فولدت ولدا لستة أشهر من تاريخ الزواج ثبت النسب ، لاحتمال تلاقيهما من باب الكرامة ، وكرامات الأولياء حق ، فتظهر الكرامة بقطع المسافة البعيدة في المدة القليلة ، ويكون الزوج من أهل الحظوة الذين تطوى لهم المسافات البعيدة). شرح منهاج الكرامة - العلامة الحلي: 111.
فتوای ششم :
قال السبكي المتوفى 771، فى طبقات الشافعية عند ترجمة عبد القاهر بن طاهر بن محمد التميمي: الإمام الكبير الاستاذ أبو منصور البغدادي إمام عظيم القدر جليل المحل كثير العلم حبر لا يساجل في الفقه وأصوله والفرائض والحساب وعلم الكلام اشتهر اسمه وبعد صيته وحمل عنه العلم أكثر أهل خراسان. طبقات الشافعية الكبري 5/136.
إلى أن قال: وقال في كتاب الوطء التام: من لفّ ذكره بحريرة وأولجه في فرج ولم ينزل، لا غسل عليه ولا حدّ على الأصح إن كان في حرام ولايفسد به شىء من العبادات وعن أبي حامد الغزالي المروزي إيجاب ذلك. طبقات الشافعية الكبري لتاج الدين علي بن عبد الكافي: 5/143. ط. هجر للطباعة والنشر بتحقيق د. محمد الطناحي.
قال ابن نجيم الحنفي المتوفى 970: ولو لفّ ذكره بخرفة وأدخله إن وجد حرارة الفرج واللذة، يفسد (أي الحج) وإلاّ فلا. البحر الرائق: 3/16، ط. دار المعرفة ـ بيروت.
قال أبو حنيفة : لو أن رجلا تزوج أمه على عشرة دراهم لم يكن زانيا، ولم يجب عليه الحد، ولو أن رجلا لف ذكره بحريرة ثم أدخله فرج امرأة لم يكن زانيا ولم يجب عليه الحد. الايضاح - الفضل بن شاذان الأزدي ص 92.
:: موضوعات مرتبط:
دانستنیها ,
,
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8